ای کسی که چشم روزگار و زندگی به چشمان مظلوم توست
ای کاش ما نیز در کوچه های کوفه با تو بودیم
ای کاش در رکاب تو با جماعت جاهل جمل میبودیم و میجنگیدیم
ای کاش در صفین در صف با صفا تو میبودیم
و ای کاش در تنهائیت، زمزمه های شبانه ات، همانند کمیل و میثم و مقداد هم قدمت می بودیم.
شاید اگر آن روزها می بودیم این قدر نمی سوختیم.
و هزاران ای کاشهای دیگر؛ که جگر ما را پاره پاره کرده است.
اللهم یا شاهد کل نجوا و موضع کل شکوی
جماعت جاهل و غافل با تو چها که نکردند کار را به آنجا رساندند که فرمودی: خدایا این جماعت مرا بیچاره کردند.
به خداوندی خداوند سوگند، دل آب از غصههایت آب شد و قلب آتش کباب به قول پیر، پیرو، پایدار، خمینی:
ما را رها کنید در این رنج بیحساب - با قلب پاره پاره و با سینهای کباب و درود خداوند بر آن مرد خدایی باد!
که آه نامه آتشینش در خطبه شقیقه در سینه سخن پنهان گشت.
در نهج البلاغهاش عنان بیان به دست کیست؟
به دست غم و غصههای او
براستی او با توسن سخن به کجا میتازد؟ به دیار غربت و تنهایی به نخلستانها و چاههای پر درد کوفه
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او - به سمع پادشاه کامکار ما نرسد
آیا کسی بود یا هست که سخن او را دریاب، و خویشتن خویش را در فضای معطر مطهر او گم کند.
به ادعا نتوان شیعه بود، شیعه کسیست - که پای خود بگذارد به جای پای علی (5)
آیا براستی در بیت الاحزان فاطمه علیهاالسلام زمزم جاری و جاوید اشکهای زهرا علیهاالسلام، جزء برای غم مظلومی علی جاریست؟
زهرا جان؛ این نوشتهها را از اول برای خرسندی تو نوشتم (6) برای زنی که غصهدار غریبی، مرد تنها مدینه است.
مدینه بعد از نبی صلی الله علیه و آله و سلم
زهرا جان!
هر چه بر سر دلم میکوبم، آرام نمیگیرد بر آن یتیمنواز عرب، علی مرتضی بفرما بر این یتیم بیچارهای که زمین خورده شیطان و نفس است دستی از سر لطف بر کشد.
زهرا جان!
به خدای تو سوگند! قلبم قبلهای جز تو ندارد
ای قبله من قبر تو کجاست؟ برای تو نالیم یا از برای همسرت؟
زهرا جان!
این سر پرغوغا و ناآرام ما پرچم ارادت به توست که بر نیزهی تن ناله کنان چون شمع بقیع میسوزد.
و امید اینکه روزی به عشق آل فاطمی بر چوبهدار سرافراز و لاله گون، آرام گیرد.
زهرا جان!
وجود ما از خاک، پاک فرما
روی دشمنانش سیاه و جانم به فدایش و لعنت خدا بر ظالمان آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.